بسیاری از شرکتها محصولات بسیار پیشرفته و پیچیدهای تولید میکنند. در جهان توسعهیافته، توانایی کسبوکار برای نوآوری همواره نزد مشتری ارزشمند است. چرا چنین شرکتهایی، چه در شرق و چه در غرب، بهطور ناگهانی مزیت رقابتی خود را از دست میدهند؟ شرکتهای قدرتمندی مانند آگفا (Agfa)، آاِگ (AEG)، آمریکن ایرلاینز، لمان برادرز، دیایسی (DEC)، گروندیگ، لوئوه (Loewe)، ناکامیچی، نیکسدروف کامپیوتر، موتورولا، نوکیا، تیکفوجی (Takefuji)، ترایمف (Triumph) و کداک ناگهان پس از موفقیت تجاری در چند دهه، سرانجام ناپدید شدند. چه چیزی اشتباه پیش رفت؟ پاسخ، اگرچه دردناک اما ساده است.
این شرکتها نتوانستند مدلهای کسبوکار خود را با محیط در حال تغییر اطراف خود مطابقت دهند. آنها از تجارب گذشته خود استفاده میکردند؛ اما تکیه بر گاوهای شیرده معروف گروه مشاوره بوستون (Boston Consulting Group) که چندین دهه بهعنوان یک اصطلاح باقی ماند و اساساً بر این باور بود که شرکتها باید کسبوکارهای موفق موجود را بدوشند، دیگر بقای کسبوکار را تضمین نمیکند.
امروزه موفقیت رقابتی بلندمدت شرکت به توانایی آن در ایجاد نوآوری در مدل کسبوکار بستگی دارد. تعداد بسیار کمی از شرکتهای اروپایی وجود دارند (مثالهای برجسته آن نستله و هیلتی (Hilti) هستند) که در واقع موفق به انجام این کار شدند. بیشتر شرکتهای پیشرو در سیلیکونولی در حال پیشرفت هستند و نامهای بزرگی مانند گوگل، اَپِل و سلزفورس به ذهن میآیند. بنابراین، سوال مهم این است: چگونه شرکت من میتواند بازی را تغییر دهد؟ چگونه میتوان آن را به یک الگو برای صنعت تبدیل کرد؟ در یک کلام، چگونه میتوانم در مدل کسبوکار نوآوری کنم؟
باید گفت در یکی دو دهه اخیر، نوآوری در مدل کسبوکار، بیش از نوآوری در محصول یا نوآوری در فرایندها، در رشد و موفقیت کسبوکارها تاثیرگذار بوده است.
از کتاب 60 الگوی مدل کسب و کار
نوشته الیور گاسمن، کارولین فرانکن برگر و میکلا سیک
به کوشش انتشارات راه پرداخت
0 دیدگاه