اقتصاد، علم تخصیص منابع کمیاب به خواستههای نامحدود است. تمام تاریخ این علم برای ارائه بهترین پاسخ به این سوال بوده است. نخستین و یکی از بنیادیترین مفاهیم علم اقتصاد، هزینه فرصت است. هزینه فرصت بهمعنای بهترین جایگزین برای انتخاب انسان است. منطق انسان عقلایی اقتصادی، ایجاب میکند که هزینه فرصت هر انتخاب باید کمتر از فواید و مطلوبیت آن انتخاب باشد. منطق سود و زیان اقتصادی حتی بر رابینسون کروزوئه در جزیره تنهاییاش، چنین حکم میکند که حداکثرکننده مطلوبیت و حداقل کننده هزینهها باشد.
اقتصاددانان متاخر بهویژه آنان که در حوزه اقتصاد رفتاری متمرکز هستند تعریف جدید و نگاه متفاوتی را به این علم آغاز کردهاند. آنها اقتصاد را علم معماری انتخاب میدانند. معماری انتخاب یعنی بهجای تحمیل گزینهها به افراد، چیدمان گزینههای در دسترس انسان بهگونهای باشد که او بهترین انتخاب را داشته باشد. مثال متداولی که اغلب ما این روزها با آن آشنا هستیم، تبلیغات بازرگانی و چیدمان قفسهها در فروشگاهها است. اگر اقتصاددانان متقدم در انتخاب کالاها صرفا بر حداکثرسازی مطلوبیت آنها متمرکز بودهاند پژوهشگران معماری انتخاب معتقدند کیفیت مشاهدات و پیشآگاهی ذهنی نقش موثری بر انتخاب نهایی افراد دارد. حوزه اقتصاد رفتاری مبتنی بر آزمایشهای انسانی است که اغلب در محیطهای شبیهسازیشده انجام میشود و با تکرار زیاد یک آزمایش بر روی افراد مختلف تلاش میکند یک قانون مخفی را کشف و آنرا برای نهادها و سیاستگذاران اقتصادی طراحی و اجراپذیر نماید.
مشاهدات و پیشآگاهی ذهنی مردم از روشهای مختلفی ایجاد میشود که یکی از مهمترین، موثرترین و قدیمیترین آنها، روایتها و داستانها هستند. داستان تلفیقی از عقلانیت و احساسات است و برای همین نزد مخاطبین ماناتر و اثرگذارتر است. از این رو سیاستگذاران در چارچوب معماری انتخاب ناگزیر از روایتهای مردم هستند چرا که اقتصاد بیش از آنکه تابع خواست حکمرانان باشد، محصول رفتار مردمان است.