باور اصلی در مکتب اتریشی این است که روزی که علم اقتصاد روشهای علوم طبیعی را پذیرفت – یعنی غلبە تجربهباوری و تحصلگرایی – روزی ناگوار بود. در قلمرو اقتصاد، این تغییر نگرش زمانی رخ داد که روشنفکران و سیاستمداران به کارآمدی مدیریت دولتی باور پیدا کردند، و البته که این همزمانی تصادفی نبود. از نظر متفکران مکتب اتریشی، با وجود شکستهای هر دو آموزە پیشگفته، هر دو همچنان از تجدیدنظر مصون ماندهاند. اگر اقتصاددانان این فرضیه را رها کنند که دولت میتواند اقتصاد را بهتر از بازار اداره کند، در خطاهای بنیادیتر خود نیز تجدیدنظر خواهند کرد. لودویک فون میزس، از برجستهترین متفکران مکتب اتریشی، بر این باور بود که روشهای علوم طبیعی نمیتوانند با موفقیت در نظریە اقتصادی به کار روند.
هانس هرمان هوپه، از اقتصاددانان مکتب اتریشی، فیلسوفی لیبرتارین/آنارشیست-کاپیتالیست، از پژوهشگران برجستە مؤسسە فون میزس و سردبیر مجلە مطالعات لیبرتارینی، در این رساله برخی از آرای فون میزس را شرح داده است. او ابتدا توضیح میدهد که چرا از نظر فون میزس روشهای علوم طبیعی برای بهکارگیری در اقتصاد نامناسباند. آنگاه به سود وجود شناخت پیشین، اعتبار نظریە محض، استعمال منطق قیاسی، سرکش بودن قانون اقتصادی، و نیز این دیدگاه که علم اقتصاد چیزی نیست جز بخشی از دانش بزرگتری به نام پراکسولوژی یا علم کنش انسانی استدلال میکند.
کتاب اصلی : Economic Science and the Austrian Method