وقتی شما مشغول گفتن داستان هایی به کسانی هستید که می خواهند آن ها را بشنوند، وسوسه می شوید تا داستان هایی را بگویید که توقعی نداشته باشند، یعنی، دروغ و فریب کاری. این نوع داستان سرایی در گذشته تا اندازه ای کارساز بود. جو مک کارتی زمانی معروف شد که دروغ هایی در مورد «تهدید کمونیست» سرهم کرد. شرکت های آب معدنی با گفتن دروغ هایی در مورد سالم و زلال بودن محصولات خود در مقایسه با آب لوله کشی دنیای پیشرفته، میلیاردها دلار سود کردند. نکته اینجاست که دروغ گفتن دیگر فایده ای ندارد و نمی تواند کارساز باشد؛ زیرا وقتی شما داستانی را سرهم می کنید که بررسی دقیق را به تاخیر نمی اندازد، در واقع، غافلگیر شده اید. یعنی، سرعت عمل.
داستان شما چیست؟
کسانی که نیاز به شنیدن این داستان دارند، آن را باور خواهند کرد؟
آیا این داستان درست است؟
وقتی داستانی را می یابید که کارساز است، آن داستان را زندگی کنید و آن را به یک داستان درست و معتبر تبدیل و آن را مورد بررسی دقیق قرار دهید. تمام بازاریاب ها، داستان سُرا هستند. فقط بازاریاب های بازنده، دروغگو هستند.
لینک کتاب اصلی : All Marketers are Liars: The Underground Classic That Explains How Marketing Really Works--and Why Authenticity Is the Best Marketing of All