احتمالا شما هم تا حالا با چنين سوالاتی مواجه شدهايد: چرا من بايد تمام اين كارها را انجام بدهم؟ معلوم است مسئوليت اين بخش با چه كسیست؟ / مقصر اين اوضاع كيست؟ / چرا من بايد جور ديگران را بكشم؟ / كی قرار است اين وضعيت تغيير كند؟
كاملا قابل درك است كه يك فرد خصوصاً زمانی كه خسته است چنين احساس و تفكری داشته باشد، اما واقعيت اين است كه چنين سوالاتی ناپسند و نامطلوب هستند. اين سوالات منفی هستند و نمیتوانند هيچ مشكلی را برطرف كنند. در طول كتاب از چنين سوالاتی با عنوان سوالات نادرست ياد میكنيم؛ سوالاتی كه آثار و نتايج مثبتی در پی ندارند. اينگونه پرسشها در مقابل مسئوليتپذيری فردی قرار دارند، زيرا در بطن هركدام از اين پرسشهای نادرست، انگشت اتهام به سوی فردی ديگر يا چيز ديگری نشانه میرود كه اين شرايط يا مشكلات را ايجاد كرده است.
حقيقت ناراحتكننده اين است كه وقتی بسياری از ما با چالش و يا شرايط دشواری مواجه میشويم اولين واكنش ما منفی و تدافعی است و اولين سوالاتی كه در ذهن ما شكل میگيرد سوالات نادرست هستند. اما خبر خوب اين است: لحظات نااميدی و خستگی، موقعيتهای فوقالعادهای هم برای مشاركت ما ايجاد میكنند و «سوال، پشت سوال» به ما كمك میكند تا از اين موقعيتها بهره ببريم. در هنگام بروز سوالات منفی به ذهن، حق انتخاب داريم؛ میتوانيم اين سوالات منفی را بپذيريم (چرا همه كارها را من بايد انجام بدهم؟)، يا اينكه سوالات مسئولانهتری از خودمان بپرسيم و به اين طريق افكار منفی را پس بزنيم (من چطور میتوانم در بهبود اين شرايط موثر باشم؟ يا اينكه من چطور میتوانم در اين شرايط از ديگران بيشتر حمايت كنم؟)...
مسئوليتپذيری فردی میتواند در تمام ابعاد زندگی ما كاربرد داشته باشد و ما را به همكار، همسر، دوست، مادر و پدر بهتری تبديل كند. پرسيدن سوالاتی مانند: «من چگونه میتوانم همسر بهتری باشم؟»، «چگونه میتوانم ارتباط خود را ارتقا بدهم؟» و... موجب تغييرات مثبت و ارتقا فردی ما میشود.
کتاب اصلی : QBQ!: The Question Behind the Question: Practicing Personal Accountability at Work and in Life