کتاب حکمرانی اقتصاد آنگونه که از زیر عنوان طولانی آن مشخص است (چرا علم اقتصاد به کار می آید و چه هنگام به کار نمی آید و چگونه تشخیص دهیم) در تلاش است تا نشان دهد چگونه اقتصاد و اقتصاددان میتواند از تحلیلهای ذهنی صرف فاصله گرفته و تغییرات اساسی را در جامعه ممکن کند. تغییراتی که میتواند تا عمق جان و ریشه یک جامعه پیش رفته و مسیر تاریخی آن را تغییر دهد. توصیفی که رودریک در فصل پنجم کتاب خود از دو گونه اقتصاددان ارائه میدهد به خوبی چارچوب ذهنی او در هنگام نگارش کتاب را به تصویر میکشد. او می گوید «دو نوع اقتصاددان وجود دارد. . . گروهی اسیر یک ایده ثابتِ رایج هستند – بازارها به بهترین نحو کار میکنند، دولتها فاسدند، مداخله نتیجه معکوس دارد. . . گروه دوم برعکس، فاقد یک ایده ثابت هستند و درباره دنیا دارای نظرات گوناگونی هستند که برخی از آنها متناقض است. برداشت گروه اول از یک مشکل همیشه میتواند پیشبینی شود: صرفنظراز ماهیت دقیق و زمینه مشکل اقتصادی، راهحل در بازارهای آزادتر است. اما گروه دوم پاسخ میدهند، “بستگی دارد”. این گروه گاهی بازار و گاهی مداخله دولتی بیشتری پیشنهاد میکنند. اقتصاد در مباحث عمومی به گروه دوم بیشتر نیازمند است. اقتصاددانانی که قادرند به اقتضای شرایط از یک چارچوب توضیحی به چارچوب توضیحی دیگر عبور کنند بیشتر احتمال هدایت ما به مسیر درست را دارند».
فهرست مطالب
مقدمه : استفاده و سوءاستفاده از ایدههای اقتصادی
فصل 1 : مدلها چه میکنند
فصل 2 : علم مدلسازی اقتصادی
فصل 3 : مروری بر مدلها
فصل 4 : مدلها و نظریهها
فصل 5 : وقتی اقتصاددانان اشتباه میکنند
فصل 6 : علم اقتصاد و منتقدانش
موخره : بیست فرمان
کتاب اصلی : Economics Rules: Why Economics Works, When It Fails, and How to Tell the Difference