یک کتاب بود که دوتا پسر دوقلو و مامان شان تویش زندگی می کردند. مامان شان اسمش تاریک بود. دوقلوها هم اسم هایشان خیلی شبیه هم. اسم یکی از قل ها بود خُل، اسم آن یکی قل بود چِل. این جوری بود که دوقلو شده بودند.
خُل و چِل عاشق جنگولک بازی بودند، عاشق اختراع چیزهای به دردنخور، عاشق پرت و پلا گفتن، جفنگ بافتن، عاشق خرابکاری، عاشق خیال بافی. از این که آدم شده بودند هم، خیلی دل خوشی نداشتند. اگر عنکبوت بودند، می توانستند تار بِتَنَند. اگر مگس بودند، ویزویز پرواز می کردن. اگر صندلی بودند، کسی بود که رویشان بنشیند و اگر کتاب بودند، یکی آن ها را دست می گرفت و می خواند. راستی راستی، آدم به چه درد می خورد؟!
گروه سنی 9 تا 14