یادگیری از شکست به این معناست که متوجه اشتباه های تان بشوید، چون اگر نفهمید کجای کار اشتباه بوده است چه بسا برای درست کردنش به کارهای اشتباه دیگری دست بزنید. بعضی از اشتباهات نیازمند مجازات است ولی بعضیها اشتباه هایی طبیعی است که انتظار داشتیم مرتکب اشتباه شویم چون در آن کار زیاد ماهر نبودهایم. اشتباه کردن به دلیل یک اشتباه دیگر، نهایت فاجعه است.
مهمتر از همه، یادگیری از شکست به این معناست که وقتی جایی از کار خراب میشود، تقصیر را گردن دیگران یا حتی خودمان نیندازیم. اغلب جامعه و افراد زمانی شکست میخورند که نمیتوانند ببخشند. اما فراموش هم نکنید. درسهایی که از شکستهایمان میگیریم آنقدر مهم هستند که نباید با تظاهر به اینکه هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است، آنها را فراموش کنیم. همیشه شکستها را ببینید ولی به خودتان سخت نگیرید و آیندهای بهتر را در پیش رویتان تصور کنید.
این کار خیلی سخت است چون ما بنا به غرایزمان مدام بهدنبال این هستیم که روی شکستهایمان سرپوش بگذاریم، بگوییم که ایکاش شکست نمیخوردیم و اگر ببینیم که این امر شدنی نبوده است، دنبال مقصر بگردیم.
اگر شکست را بهدرستی بپذیرید و با آن کنار بیایید، آنوقت شکست بهترین رویدادی میتواند باشد که برایتان رخ داده است.