خویش را با ذهن یکی دانستن موجب فکر کردن غیرارادی میشود. ناتوانی در متوقف کردن افکار، بیماری وحشتناکیست که از آن آگاه نیستیم و چون تقریباً همه از آن رنج میبرند، روندی طبیعی تلقی میشود. این سر و صدای بیوقفه، مانع دستیابی به حیطۀ سکون درون که از «بودن» جدانشدنیست، میشود. به همین ترتیب این سر و صدا، آن خود کاذبی را میآفریند که ساخته ذهن است و سایهای از ترس و رنج به همراه دارد.
دکارتِ فیلسوف با ادعای معروف خود: «من فکر میکنم، پس هستم!» معتقد بود که بنیادیترین حقیقت را بیان کرده است. در واقع او با برابر دانستن فکر کردن با «بودن» و یکی دانستن هویت خویش با فکر، اساسیترین اشتباه را بیان کرده است. متفکر بیاراده که تقریباً شامل همۀ انسانها میشود، در حالتی از جدایی آشکار به سر میبرد؛ در جهان پیچیدۀ جنونآمیزی از مشکلات و درگیریهای مداوم، جهانی که بازتاب پارهپاره شدن فزایندۀ ذهن است. روشنبینی، حالتی از یکپارچگی، «یکی بودن» و بنابراین درآرامش به سر بردن است. یکی بودن با همۀ تجلیات هستی، با جهان و همینطور با ژرفترین بخش وجود و با هستی آشکارنشده: یکی بودن با «بودن»!
فهرست مطالب
بخش یکم : شما ذهنتان نیستید
بخش دوم : آگاهی، راه خروج از درد
بخش سوم : حرکت عمیق به درون لحظه حال
بخش چهارم : ترفندهای ذهن برای دوریگزینی از «لحظه حال»
بخش پنجم : حالت حضور
بخش ششم : جسم درون
بخش هفتم : دروازههایی به سوی آشکارنشده
بخش هشتم : روابط روشنبینانه
بخش نهم : فراسوی شادی و اندوه، آرامش است
بخش دهم : معنای تسلیم
کتاب اصلی : The Power of Now: A Guide to Spiritual Enlightenment